*
دوران دوم سینمای ایران
*
رقیه چهره آزاد
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
***
با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی ، دکتر «اسماعیل کوشان» که تحصیلات خود را در رشته ی اقتصاد در برلین و استانبول به پایان رسانده بود ، ابتدا در کشور ترکیه ، دو فیلم خارجی را به فارسی دوبله کرد ...ر
*
دکتر کوشان در سال 1325 به ایران آمد و استودیو میترا فیلم را واقع در لاله زار ( پاساژ ساعتچی) برای دوبله افتتاح کرد. او میترا فیلم را با مشارکت حسن علی شیخ ، علی محمد شیخ ، طاهر خلیل ضیایی ، اصلان افشار ، مهدی انصاری ، اسفندیار یگانگی ، ابوالقاسم تفضلی و مهدی حمزوی تاسیس کرد که پس از ورشکستگی به پارس فیلم تغییر نام داد.ر
دکتر کوشان در سال 1325 به ایران آمد و استودیو میترا فیلم را واقع در لاله زار ( پاساژ ساعتچی) برای دوبله افتتاح کرد. او میترا فیلم را با مشارکت حسن علی شیخ ، علی محمد شیخ ، طاهر خلیل ضیایی ، اصلان افشار ، مهدی انصاری ، اسفندیار یگانگی ، ابوالقاسم تفضلی و مهدی حمزوی تاسیس کرد که پس از ورشکستگی به پارس فیلم تغییر نام داد.ر
*
دکتر کوشان که «پدر سینمای ایران» لقب گرفته است تهیه کننده ی اولین فیلم ناطق سینمای ایران بعد از دوران فترت یعنی فیلم توفان زندگی در سال 1327 بود. او امکان تهیه ی نخستین فیلم اپیزودیک را به نام واریته ی بهار در سال 1328 فراهم ساخت و بانی نخستین فیلم اسکوپ سیاه و سفید با نام اتهام در سال 1335 ، نخستین فیلم اسکوپ رنگی با نام عروس فراری در سال 1337 و نخستین فیلم های تولید مشترک با فرانسه با نام ابرام در پاریس به سال 1343 و فیلم مشترک با ترکیه با نام عدل الهی در سال 1348 بود.ر
*
*
*
دکتر کوشان در فاصله ی سال های 1326 تا 1357 ده ها فیلم تهیه ، کارگردانی و فیلم برداری کرد و گاهی در سال چهار تا پنج فیلم می ساخت و در سال 1350 کمترین دقتی بر کارش نداشت و در مواردی فیلم نامه اش را پشت قوطی سیگار می نوشت و در فیلم هایی که در عنوان بندی ، نام اش به عنوان کارگردان ثبت بود ، همه ی امور را به برادرش محمود واگذار می کرد. ضعف فیلم های کوشان در پارس فیلم همواره مورد انتقاد منتقدان بود .ر
*
دکتر کوشان در اردیبهشت ماه سال 1326 ، تهیه ی فیلم توفان زندگی را دراستودیو میترا فیلم آغاز کرد . او برای کارگردانی این فیلم از علی دریا بیگی که سابقه ی درخشانی در تئاتر داشت ، استفاده برد . دکتر کوشان در این باره می گفت :ر
*
تقریبن همه موافق بودیم که از بازیگران جدید و غیر تئاتری استفاده کنیم و به پیشنهاد علی دریا بیگی یک آگهی در روزنامه انتشار دادیم به این مضمون که : « شرکت میترا فیلم برای تهیه ی فیلم " فروز و فرزانه" نوشته ی استاد "نظام وفا" به زبان فارسی در تهران زیر نظر استاد فن علی دریا بیگی ، به عده ای از بانوان و آقایان با ذوق و قریحه نیازمند است».ر
*
بدین ترتیب بیش از پنجاه تن مراجعه کردند و به تعلیم اصول صحیح بازیگری در کلاسی که دریا بیگی اجازه ی تاسیس اش را در 21 بهمن ماه 1325 از وزارت کار تبلیغات کسب کرده بود ، مشغول شدند. بیش ترشان استعداد این کار را نداشتند و در نهایت دریابیگی ناچار شد برای کمبود کادر بازیگران اش ، از بازیگران تئاتر نیز استفاده کند.ر
*
بنابراین دریا بیگی از حضور زنان بازیگر تئاتر آن زمان مانند رقیه چهره آزاد ، نیک تاج صبری و اعظم دانایی در کنار بازیگران جدید مهر اقدس خواجه نوری ، اوینا اوشید ، زینت مودب ، مادام اسکامپی ، ماری نصیرزاده ، پولا ، هدا ، و ژاله علو در سینما استفاده کرد.ر
*
پس از سال 1304 که در زمینه ی تئاتر جامعه ی باربد و کمدی اخوان بر فعالیت های خود افزودند ، کم کم خانم های مسلمان نیز به سوی این گروه ها جلب شدند. یکی از نخستین خانم هایی که جذب گروه های تئاتر شد خانم رقیه چهره آزاد بود.ر
*
*
*
خانم رقیه چهره آزاد در سال 1286 در تهران به دنیا آمد. نام اصلی اش «رقیه فخرالملوک توکلی» بود و بعدها لقب مادر سینمای ایران را به او دادند. او از کودکی در منازل به اجرای نمایش می پرداخت و تئاتر حرفه ای را از سال 1305 در جامعه ی باربد زیر نظر اسماعیل مهرتاش آغاز کرد.ر
*
ماجرای رقیه چهره آزاد ماجرای جالبی ست و خود او در این باره چنین گفته اند:ر
*
تازه با همسرم مهندس «نعمت ناصر» ازدواج کرده بودم . شوهرم از عشق و علاقه ی من به بازیگری آگاه بود و در ضمن خوب می دانست که در آن زمان بازیگری به ویژه برای خانم ها جُرم بزرگی محسوب می شود. یک شب حرف دلم را با او در میان گذاشتم و در کمال تعجب و حیرت دیدم که با این مسئله نه تنها مخالفتی ندارد ، بلکه صد در صد موافق است.ر
*
من فوری دست به کار شدم و اولین پیشنهادی را که از جانب گروه خیرخواه و ملک آرا شده بود را پذیرفتم. پس از یک دوران طولانی تمرین ، شب نمایش با یک دنیا عشق و آرزو و در ضمن ترس و وحشت روی صحنه رفتم. بازی من با موفقیت همراه بود اما آخر شب که نمایش تمام شد خبر آوردند که عده ای بیرون سالن جمع شده اند و قصد دارند مرا کتک بزنند.ر
*
مدتی به بحث و گفت و گو گذشت و بالاخره همسرم دستم را گرفت و مرا سوار درشکه کرد و به منزل برد. از آن گروه که قصد هجوم داشتند کوچک ترین صدایی در نیامد و نمایش ما چند شب دیگر هم ادامه پیدا کرد. پس از خاتمه ی تئاتر ، یکی از متعصبین محل به شوهرم پیغام داد که اگر جلوی همسرت را نگیری و او باز هم به این کار ادامه بدهد ، حُکم می کنم و روز روشن و در حضور مردم سنگسارش کنند.ر
*
مهندس به آن آقا جواب داد که به موجب احکام شرع و قوانین موجود ، زن باید مطیع و فرمانبردار من باشد که هست و هر کاری که صورت داده ، به خواست و دستور من بوده است . بنابراین دلیلی نمی بینم که جناب عالی چنین حکمی صادر بفرمایید.ر
*
در واقع شجاعت و استقامت شوهرم بود که به من اجازه داد کار هنری ام را دنبال کنم و گرنه چه بسا زنانی که در آرزوی بازیگری در کنج خانه ها پوسیدند . به هر حال ، من از همان زمان نام مستعار چهره آزاد را برای خودم انتخاب کردم.ر
*
در ارتباط با فیلم توفان زندگی ، رقیه چهره آزاد در باره ی نحوه ی انتخاب بازیگران فیلم گفت :ر
*
دریا بیگی در بدو امر از من و خانم ژاله علو که در جامعه ی باربد با وی همکاری می کردیم ، دعوت کرد که در این فیلم بازی کنیم. سایر هنرپیشه ها نیز از طریق چاپ آگهی در مطبوعات انتخاب شدند که در میان آن ها می توانم از مهراقدس خواجه نوری ، اوینا اوشید نام ببرم.ر
*
من که در آن زمان حدود سی سال داشتم ، قرار شد نقش مادر ِ پسر را بازی کنم خانم مهراقدس خواجه نوری نیز نقش مادر دختر ( ژاله علو) را ایفا کرد. بعد از این که دریا بیگی مرا برای بازی در فیلم توفان زندگی انتخاب کرد ، با اسماعیل کوشان در موسسه ی میترا فیلم ملاقات کردم و او از بازی من و خانم علو در این فیلم بسیار استقبال کرد. دریابیگی ، فیلم برداری را طوری زمان بندی کرده بود که به کار تئاتر ما ضربه ای نزند و به همین دلیل ما هم در فیلم بازی می کردیم و هم بعدازظهرها در جامعه ی باربد ، بازیگری تئاتر می کردیم .ر
*
من که آن زمان دو فرزند داشتم ، برای این که هم به کار سینما برسم و هم تئاتر ، بچه هایم را سر صحنه ی فیلم برداری می بردم و بلافاصله بعد از پایان کار فیلم بردرای ، همراه آن ها به جامعه ی باربد می رفتم.ر
*
با وجود جذابیت های سینما در آن زمان ، من بازی در تئاتر را به بازیگری در سینما ترجیح می دادم و به همین دلیل در ابتدا ، علاقه ی زیادی به هنرپیشگی در سینما نداشتم ، شاید همین مسئله عاملی شد که هنگام اکران فیلم توفان زندگی ، هیچ وقت برای دیدن آن به سینما نروم.ر
*
توفان زندگی با این که اولین فیلم ناطق فارسی در آن زمان بود ، هنگام نمایش بر خلاف آن چه پیش بینی می شد مورد استقبال قرار نگرفت و طی یک ماه و اندی اکران در سینما رکس تهران ، تنها حدود هشتصد تومان فروش کرد . شاید همین مسئله باعث شد که موسسه ی میترا فیلم در همان ابتدای راه ، دچار ورشکستگی شود و اسماعیل کوشان تصمیم بگیرد یک سال بعد از آن ، استودیو پارس فیلم را پایه گذاری کند.ر
*
چند ماه بعد از فیلم توفان زندگی ، اسماعیل کوشان پاکتی که حاوی دویست تومان پول بود را به عنوان حق الزحمه ی بازی در این فیلم برایم فرستاد که من آن را باز پس فرستادم . بعدها از طرف استودیو پارس فیلم تشویق نامه ای که دکتر کوشان آن را امضا کرده بود به من داده شد که هنوز آن را به عنوان یادگار دوران بازی در فیلم توفان زندگی ، نگه داشته ام.ر
*
دکتر کوشان در مجله ی جوانان چاپ تهران ، شماره 438 ، دوشنبه 18 فروردین 1354 می گوید : ما برای تهیه ی این فیلم و تشکیل استودیو صد هزار تومان سرمایه گذاشته بودیم ... فیلم برداری توفان زندگی حدود ده ما طول کشید چون در اواسط فیلم ، ماشین صدا خراب شد و من مجبور شدم برای آوردن متخصص به مصر بروم . حداکثر دستمزدها در این فیلم برای هنرپیشگان دوهزار تومان بود.ر
فخری ناظمی ، بازی خانم های بازیگر را در این فیلم در مجله ی جهان نو ، اردیبهشت ماه 1327 این گونه نقد و ارزیابی کرد: از میان هنرپیشگان زن ، اوینا اوشید در رُل ناهید و نیک تاج صبری در رُل عمه ی مصطفا ، خوب بازی کردند.ر
*
اما مجید محسنی اعتقاد داشت : سر و صدای زیاد ، دخالت دریا بیگی – که اولین استاد من در کلاس تئاتر بود- باعث دیدار از فیلم شد. زحمات زیادی کشیده بودند ولی انتظار مشتاقان را برآورده نمی کرد . صرف نظر از تصویر و صدای نامناسب ، در کمال تعجب بازی های خوبی هم در فیلم ندیدم.ر
*
در فیلم توفان زندگی ، مادام اسکامپی که در آن زمان رقص و حرکات موزون را در هنرستان هنرپیشگی تدریس می کرد به همراه ماری نصیر زاده ، در این فیلم بیش تر وظیفه ی گروه رقص را بر عهده داشتند .ر
*
داریوش اسدزاده در یاد آوری خاطرات مربوط به هنرستان هنرپیشگی می گوید : دوره ای که ما در هنرستان هنرپیشگی بودیم خانم اسکامپی که سوئدی بود و شوهرش ایرانی بود ، تدریس رقص و نرمش می داد . مادام اسکامپی بعدها در دانشکده ی هنرهای زیبای تهران تدریس کرد.ر
*
فیلم توفان زندگی ، تنها حضور خانم ها اوینا اوشید (نقش اول فیلم) ، اعظم دانایی ، پولا و هدا محسوب می شود و این خانم ها به جز این فیلم ، دیگر در هیچ فیلمی ظاهر نشدند. از این میان ، اوینا اوشید نخستین خلبان زن ایرانی بود که در شهریور 1323 توانست در باشگاه هواپیمایی کشوری ، دوره ی کامل خلبانی را بگذراند. او از جمله داوطلبانی بود که برای شرکت در فیلم توفان زندگی در کلاس دریابیگی نام نویسی کرده بود.ر
*
بنابراین همان طور که خانم رقیه چهره آزاد اشاره کردند با تمام دوراندیشی هایی که دکتر کوشان در انتخاب عوامل فیلم داشت ، این فیلم از نظر فروش با شکست مواجه گردید و میترا فیلم منحل شد.ر
*
رقیه چهره آزاد علاوه بر بازی در نمایش های مختلف ، سینما را از سال 1327 با فیلم توفان زندگی آغاز کرد و آخرین فیلم اش تهران روزگار نو بود که در سال در سال 1378 اکران شد. او در مدت زمان بازیگری اش در سینما حدود سی و هفت فیلم بازی کرد که چهره ی او در فیلم مادر (علی حاتمی) در سال 1368 ، در یادها مانده است.ر
*
رقیه چهره آزاد در سال 1373 در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.ر
**
ماجرای رقیه چهره آزاد ماجرای جالبی ست و خود او در این باره چنین گفته اند:ر
*
تازه با همسرم مهندس «نعمت ناصر» ازدواج کرده بودم . شوهرم از عشق و علاقه ی من به بازیگری آگاه بود و در ضمن خوب می دانست که در آن زمان بازیگری به ویژه برای خانم ها جُرم بزرگی محسوب می شود. یک شب حرف دلم را با او در میان گذاشتم و در کمال تعجب و حیرت دیدم که با این مسئله نه تنها مخالفتی ندارد ، بلکه صد در صد موافق است.ر
*
من فوری دست به کار شدم و اولین پیشنهادی را که از جانب گروه خیرخواه و ملک آرا شده بود را پذیرفتم. پس از یک دوران طولانی تمرین ، شب نمایش با یک دنیا عشق و آرزو و در ضمن ترس و وحشت روی صحنه رفتم. بازی من با موفقیت همراه بود اما آخر شب که نمایش تمام شد خبر آوردند که عده ای بیرون سالن جمع شده اند و قصد دارند مرا کتک بزنند.ر
*
مدتی به بحث و گفت و گو گذشت و بالاخره همسرم دستم را گرفت و مرا سوار درشکه کرد و به منزل برد. از آن گروه که قصد هجوم داشتند کوچک ترین صدایی در نیامد و نمایش ما چند شب دیگر هم ادامه پیدا کرد. پس از خاتمه ی تئاتر ، یکی از متعصبین محل به شوهرم پیغام داد که اگر جلوی همسرت را نگیری و او باز هم به این کار ادامه بدهد ، حُکم می کنم و روز روشن و در حضور مردم سنگسارش کنند.ر
*
مهندس به آن آقا جواب داد که به موجب احکام شرع و قوانین موجود ، زن باید مطیع و فرمانبردار من باشد که هست و هر کاری که صورت داده ، به خواست و دستور من بوده است . بنابراین دلیلی نمی بینم که جناب عالی چنین حکمی صادر بفرمایید.ر
*
در واقع شجاعت و استقامت شوهرم بود که به من اجازه داد کار هنری ام را دنبال کنم و گرنه چه بسا زنانی که در آرزوی بازیگری در کنج خانه ها پوسیدند . به هر حال ، من از همان زمان نام مستعار چهره آزاد را برای خودم انتخاب کردم.ر
*
در ارتباط با فیلم توفان زندگی ، رقیه چهره آزاد در باره ی نحوه ی انتخاب بازیگران فیلم گفت :ر
*
دریا بیگی در بدو امر از من و خانم ژاله علو که در جامعه ی باربد با وی همکاری می کردیم ، دعوت کرد که در این فیلم بازی کنیم. سایر هنرپیشه ها نیز از طریق چاپ آگهی در مطبوعات انتخاب شدند که در میان آن ها می توانم از مهراقدس خواجه نوری ، اوینا اوشید نام ببرم.ر
*
من که در آن زمان حدود سی سال داشتم ، قرار شد نقش مادر ِ پسر را بازی کنم خانم مهراقدس خواجه نوری نیز نقش مادر دختر ( ژاله علو) را ایفا کرد. بعد از این که دریا بیگی مرا برای بازی در فیلم توفان زندگی انتخاب کرد ، با اسماعیل کوشان در موسسه ی میترا فیلم ملاقات کردم و او از بازی من و خانم علو در این فیلم بسیار استقبال کرد. دریابیگی ، فیلم برداری را طوری زمان بندی کرده بود که به کار تئاتر ما ضربه ای نزند و به همین دلیل ما هم در فیلم بازی می کردیم و هم بعدازظهرها در جامعه ی باربد ، بازیگری تئاتر می کردیم .ر
*
من که آن زمان دو فرزند داشتم ، برای این که هم به کار سینما برسم و هم تئاتر ، بچه هایم را سر صحنه ی فیلم برداری می بردم و بلافاصله بعد از پایان کار فیلم بردرای ، همراه آن ها به جامعه ی باربد می رفتم.ر
*
با وجود جذابیت های سینما در آن زمان ، من بازی در تئاتر را به بازیگری در سینما ترجیح می دادم و به همین دلیل در ابتدا ، علاقه ی زیادی به هنرپیشگی در سینما نداشتم ، شاید همین مسئله عاملی شد که هنگام اکران فیلم توفان زندگی ، هیچ وقت برای دیدن آن به سینما نروم.ر
*
توفان زندگی با این که اولین فیلم ناطق فارسی در آن زمان بود ، هنگام نمایش بر خلاف آن چه پیش بینی می شد مورد استقبال قرار نگرفت و طی یک ماه و اندی اکران در سینما رکس تهران ، تنها حدود هشتصد تومان فروش کرد . شاید همین مسئله باعث شد که موسسه ی میترا فیلم در همان ابتدای راه ، دچار ورشکستگی شود و اسماعیل کوشان تصمیم بگیرد یک سال بعد از آن ، استودیو پارس فیلم را پایه گذاری کند.ر
*
چند ماه بعد از فیلم توفان زندگی ، اسماعیل کوشان پاکتی که حاوی دویست تومان پول بود را به عنوان حق الزحمه ی بازی در این فیلم برایم فرستاد که من آن را باز پس فرستادم . بعدها از طرف استودیو پارس فیلم تشویق نامه ای که دکتر کوشان آن را امضا کرده بود به من داده شد که هنوز آن را به عنوان یادگار دوران بازی در فیلم توفان زندگی ، نگه داشته ام.ر
*
دکتر کوشان در مجله ی جوانان چاپ تهران ، شماره 438 ، دوشنبه 18 فروردین 1354 می گوید : ما برای تهیه ی این فیلم و تشکیل استودیو صد هزار تومان سرمایه گذاشته بودیم ... فیلم برداری توفان زندگی حدود ده ما طول کشید چون در اواسط فیلم ، ماشین صدا خراب شد و من مجبور شدم برای آوردن متخصص به مصر بروم . حداکثر دستمزدها در این فیلم برای هنرپیشگان دوهزار تومان بود.ر
فخری ناظمی ، بازی خانم های بازیگر را در این فیلم در مجله ی جهان نو ، اردیبهشت ماه 1327 این گونه نقد و ارزیابی کرد: از میان هنرپیشگان زن ، اوینا اوشید در رُل ناهید و نیک تاج صبری در رُل عمه ی مصطفا ، خوب بازی کردند.ر
*
اما مجید محسنی اعتقاد داشت : سر و صدای زیاد ، دخالت دریا بیگی – که اولین استاد من در کلاس تئاتر بود- باعث دیدار از فیلم شد. زحمات زیادی کشیده بودند ولی انتظار مشتاقان را برآورده نمی کرد . صرف نظر از تصویر و صدای نامناسب ، در کمال تعجب بازی های خوبی هم در فیلم ندیدم.ر
*
در فیلم توفان زندگی ، مادام اسکامپی که در آن زمان رقص و حرکات موزون را در هنرستان هنرپیشگی تدریس می کرد به همراه ماری نصیر زاده ، در این فیلم بیش تر وظیفه ی گروه رقص را بر عهده داشتند .ر
*
داریوش اسدزاده در یاد آوری خاطرات مربوط به هنرستان هنرپیشگی می گوید : دوره ای که ما در هنرستان هنرپیشگی بودیم خانم اسکامپی که سوئدی بود و شوهرش ایرانی بود ، تدریس رقص و نرمش می داد . مادام اسکامپی بعدها در دانشکده ی هنرهای زیبای تهران تدریس کرد.ر
*
فیلم توفان زندگی ، تنها حضور خانم ها اوینا اوشید (نقش اول فیلم) ، اعظم دانایی ، پولا و هدا محسوب می شود و این خانم ها به جز این فیلم ، دیگر در هیچ فیلمی ظاهر نشدند. از این میان ، اوینا اوشید نخستین خلبان زن ایرانی بود که در شهریور 1323 توانست در باشگاه هواپیمایی کشوری ، دوره ی کامل خلبانی را بگذراند. او از جمله داوطلبانی بود که برای شرکت در فیلم توفان زندگی در کلاس دریابیگی نام نویسی کرده بود.ر
*
بنابراین همان طور که خانم رقیه چهره آزاد اشاره کردند با تمام دوراندیشی هایی که دکتر کوشان در انتخاب عوامل فیلم داشت ، این فیلم از نظر فروش با شکست مواجه گردید و میترا فیلم منحل شد.ر
*
رقیه چهره آزاد علاوه بر بازی در نمایش های مختلف ، سینما را از سال 1327 با فیلم توفان زندگی آغاز کرد و آخرین فیلم اش تهران روزگار نو بود که در سال در سال 1378 اکران شد. او در مدت زمان بازیگری اش در سینما حدود سی و هفت فیلم بازی کرد که چهره ی او در فیلم مادر (علی حاتمی) در سال 1368 ، در یادها مانده است.ر
*
رقیه چهره آزاد در سال 1373 در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.ر
**
با سپاس از همکاری : شهرزاد. ش
*
هیجدهم دی ماه 1386 خورشیدی
**
11 comments:
vaghean jaaleb va khaandani bood
mersi be khatere zahamaate faraaavan.
آنسه ی عزیز
خواندمشان با دقت و سعی کردم به ذهن بسپارمشان !! ( با خنده ) اما از این به بعد سعی خواهم کرد از مطالبت کپی بردارم برای آرشیوم ، البته با اجازه ی شما
راستی چرا نامها را قرمز زده ای ؟ اسم خودمو نمی گم ها!! ( با خنده ) همه ی اسمها قرمزند . اگر آبی بود بهتر نبود؟
__________
زنده یاد رقیه چهره آزاد ، عجب همسر آگاه و با مرامی داشته اند !! روح هر دو شاد
ضمن اینکه بازی رقیه چهره آزاد در فیلم مادر زنده یاد حاتمی قابل ذکر است ، هر چند کهولت سن اجازه نمی داد ، آنچه که باید باشد
***
راستی آنسه جان در تصاویر بالای لوگو عکس ِ فروزان هم هست ؟ آیا نفر اول از سمت چپ نیست؟
اگر نیست ، عکسش را پیدا کن و به بانوها اضافه اش کن . هر چند همه ی عکسها مربوط به هنرپیشه گان قبل از انقلاب است ولی عزیزی دیگر که به گمانم هر چند کم کار بود ولی تاثیری شگرف داشت ، فریماه فرجامی است . عکس او را هم اضافه کن که بسیار دوستش دارم !! او خواهرزاده ی فریدون گله است
فضولی مرا ببخش !! ا
دستانت همیشه پاینده و پرتوان
با سلام
آنسه خانم باید ببخشید که غیبت داشتم ، امتحانات باعث شده که کمتر به اینترنت سر بزنم.
دو مطلبی رو که نخونده بودم خوندم و از شما بسیار متشکرم که مطالب به این جالبی و واقعا خوندنی را برای ما می نویسین.
تازه می فهمم که خانمهای بازیگر در زمانهای گذشته چقدر سختی کشیدن واقعا هر کدومشون به نحوی. آخه بخدا برای من قابل درک نیست که وقتی زنی شوهر داشت به هم محلی اونا چه مربوط بود که زن رو کتک بزنه ؟
این کجاش دین و شریعت بود ؟ این فقط تعصب کورکورانه و بنظر من حسادت بود. آفرین که شوهر خانم چهره آزاد جواب او متعصب کوردل رو داد.
بازم از شما تشکر میکنم آنسه خانم. درود بر شما.
VERY NICE.THANK YOU.
سلام به آنسه جون و همراهان عزیز
آنسه جون بازم مطلبت بی نظیر بود خیلی ازت ممنونم نازنین که اینقدر معلومات ما رو بالا میبری. یکدنیا ازت ممنونم.
و چقدر برای شوهر خانم رقیه چهره آزاد هورا کشیدم که جواب اون ابله را اونقدر خوب داد ، تو اون دوره چنین مرد روشنفکری بخدا نوبر بود و خوش بحال خانم چهره آزاد که چنین شوهر روشنفکری داشت.
و یه چیز دیگه آنسه جون که خیلی کار خوبی میکنی که یه شرح حال هم از کارگردانهای اون دوران مینویسی ، این خیلی خوبه. خیلی تعجب کردم که دکتر کوشان فیلمنامه رو روی قوطی سیگار مینوشت یعنی فیلمنامه اش اینقدر کوتاه و مختصر بود ؟ پس منتقدان هر چی میگفتن حق داشتن.
یکدنیا تشکر از شما آنسه جون.
آقا محمود گل ، چرا باید رنگ اسمها آبی باشه ؟ این رنگی هم که الان هست خیلی رنگ زیباییه. ببینم نکنه شما استقلالی هستین؟
aanseh golam ba tashakor az zahmat to nazanin.
با تشکر از صاحب خوش سلیقه و خوش ذوق وبلاگ.
آقای محمود اون اولین عکس سمت چپ خانم فروزان هستن.
هم ستاره بانو و هم دلکده رو خوندم آنسه جان، دستتون درد نکنه برای زحماتی که می کشید، لذت بردم
از دوستان عزیز
شهده و فرشید سپاس
شهده ی شیرین ، آری "تاجی" هستم ، ولی خداییش منظورم از استفاده از رنگ آبی را حتمن آنسه ی عزیز درک خواهد کرد
ضمن اینکه به قول شما رنگ قرمز هم بسیار زیباست و اصولن هر رنگی اگر به جایش استفاده شود زیباتر هم رخ خواهد نمود
البته آنسه ی عزیز حتمن منظوری داشته است و شاید از رنگ آبی خسته شده اند
" با خنده "
آنسه جان اصلن من هم با شهده با قرمز موافقم و خودت را خسته نکن !! چرا که کار با بلاگر بسیار طاقت فرساست
دستانت همیشه پرتوان
تصور من این بود که عصمت صفوی اولین بانوی سینمای ایران است
Post a Comment